ماه کولی

سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم

30 August 2007

تن ها


کلید آلتت
آلتت
قفل
کلید
و حرف زاده شد
فک
تکان خوردن
دست
شانه ها
شروع و تمام شدن
و شکست در
از قسمت سوراخ

24 August 2007

عبور


سنگریزه
آب
ناظری که می گذرد
و ساعت
روی دوازده دست کوتاه ِ بی صدا
بی حرکت
یک روز
دو روز
و چیزی نمانده به رفتن
شاعر
تنها ست
می ماند و
نمی داند
و ناظر
دختر کوچک افغانی
روی پل
غریق تیک و تاک ساعت
ساعت ها ست

11 August 2007

شنیدن یا تنهایی


خندید
نه برای اینکه خندیده باشد
قدم زد
جلو و
عقب رفت
به چیزی شک داشت
جلو ، جلو
و عقب ، عقب رفت
خطوط منتهی به افق در هم لغزید
یکی شد
کسی لکه ای نبود

05 August 2007

سکون



پشت چراغ قرمز
ساعت ها
سال ها
اسمی نبود
چیزی برای نامیده شدن
رنگی
خنده ای
درخشیدنی
یا پرنده ای برای دیدن
که روز ها می گذرد
سرخ و برازنده
تنها
همچون تب
برای ما یا بیمار
دنیا شده بود