ماه کولی

سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم

26 November 2007

گره


فکر کرد
بنفش و قرمز و سپید شد
قلب احمق من
و مچاله توی دستهام

کلید بیاورید
آیا گره های وهم باز شدنی است؟

01 November 2007

زمین


می پلکید چشم زمین
باز و بسته
بسته
بسته
خواب بود و
خدا در اندیشه اش
خیره
می رفتید روح زمین
بالا
بال و بال
خدا پشت عینکش
سیگار می کشید
خیره
خیره