ماه کولی

سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم

30 July 2007

من و این روزها

چند وقتی است هیچ کافه ای نرفته ام . دل کافه ها برای من و دل من برای آن ها تنگ شده . توی کافه وقتی آسوده می نشستم فکر می کردم به کارهایی که باید روزی بکنم . حالا مشغول کارم و دلم آسودگی ، کتاب و لمیدن می خواهد . دلم می خواهد به سیگار کشیدن دختر ها نگاه کنم و چشم های شنوای زی زی
تا شب هامون توی خانه تنها ست . من سر کار به آدم ها لبخند می زنم . هامون زیر کتابخانه ام خواب است . توی خواب جیشش در می رود . من آدم بدی هستم

29 July 2007

بی صبری


صبر نمی کنیم
برای هیچ کس
هیچ وقت
هیچ جا
به هیچ وجه
سیگار می کشیم
زنده گی را می بلعیم
پوف ؛ لذت
وظیفه مان چنین است

فتوبلاگ جدید ماه کولی


مرا ببینید در فتوبلاگ جدیدم . از این به بعد ماه کولی هم به روز خواهد شد
(:


17 July 2007

سکوت


بین دروغ محض و چیزی که واقعیت دارد فاصله ای نیست. حتی اگر به قدرت چشم ها ، راستگو بودن شان ، چیزی که در گذشته بوده و تکرار شده یا اصلن ادراک خودت، اعتقاد داشته باشی . دروغ همان تصویر واقعیت است با بیانی هنرمندانه تر. و بزرگترین آثار هنری وقتی خلق می شوند که بدون قصد یا نیتی خاص و تعیین شده باشند
بلند می شویم ، می نشینیم ، به هم نگاه می کنیم ، با هم هستیم و کنار هم می خوابیم . اینکه به یک زبان با هم سخن می گوییم ، گفتار هم را می فهمیم و معنی نشانه ها و نماد ها را می دانیم دلیل بر شناختن واقعیت هم نیست . چیزی که من می بینم و روایت می کنم با دید تو و روایتت خیلی زیاد فاصله دارد . باید فاصله ها را بشناسیم یا اشتراکات ملموس و قابل پیش بینی را دوست داشته باشیم؟
چیزی که مسلم است تنها بودن ما ست . تلخ تر ، هولناک تر ، فریبنده تر و مرگ زا تر از هر واقعیتی . چیزی که باعث می شود دم دستی ترین دروغ ها را هم به شدت باور کنیم

15 July 2007

تاب ستان


قرار است چیز های تازه بنوشیم
تعلیق
گرمای مدام
و عرق
ریختن
در تابستانی
که چهره ی عشاق
جز هلال اکی
پیدا نیست

13 July 2007

رفتن


نترس لیلا. نترس. تنهایی ترس ندارد. چشم هایت را ببند. از بین این چراغ های سبز یا آبی، قرمز یا صورتی یکی را انتخاب کن. برو سمتش. بجنگ و فتحش کن. جا نزن، اشک نریز، ویران نشو لیلا. قوی باش
مرد خوبی باش لیلا

03 July 2007

کوندرا


آه، خانم ها و آقایان، آدمی که نمی تواند هیچ کس و هیچ چیز را جدی بگیرد زندگی غم انگیزی دارد


عشق های خنده دار/ میلان کوندرا

02 July 2007

جوهر ندارد


مثل کسی که ایدز گرفته باشد
مبتلا شده ام
گفته ام چند روز پیش
در جایی
که چیزی نگویید از من
لطفن درنگ کنید
میکروفن ها خاموش
- درنگ یعنی چی؟-
آنها به خدا پشت کرده اند
به من
زیبایی
پشت دست شان را داغ
نخ نخ ، پف پف ، آتش به آتش ، سیگار کشیده اند
کمی دیوانه وار
تا فراموش کنند قضیه ی مرگ زود و نا بهنگام مرا
که مبتلا می میرد
به زودی
مرگ تشنه را سیراب می کند
به زودی

مثل دستی جلوتر از خودش
-کجا می رود؟-
سکوتش
چیزی نمی نویسد
جوهر ندارد