ماه کولی

سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم

30 August 2007

تن ها


کلید آلتت
آلتت
قفل
کلید
و حرف زاده شد
فک
تکان خوردن
دست
شانه ها
شروع و تمام شدن
و شکست در
از قسمت سوراخ

3 Comments:

At Wednesday, August 29, 2007 2:23:00 PM , Anonymous Anonymous said...

به زبان من سخن مي گويي!

و تو از دين و دياري دگري!

تو مرا مي شنوي

مي فهمي

و تو يک رهگذري !

و من از صد همراه

و من از صد همدم

و من از صدها همخوابه ي آغوش گشا

از هزاران ذهني

که مرا هر روز

در بستر رايانه ي خود مي بويند

قدر آن بيست دقيقه

که به نوشيدن يک قهوه گذشت

عشق را نشنيدم!

 
At Thursday, August 30, 2007 2:54:00 AM , Blogger 4040e said...

: )

 
At Thursday, September 06, 2007 1:54:00 PM , Anonymous Anonymous said...

...
آسمان ِ یک پرنده
یک پرنده خا ل ِ آسمان
و تمام ِ آسمان ِ بی پرنده مثل یک پرنده خال ِ آسمان
...


یدالله رویایی - از دفتر « لبریخته ها ی صبح پاریس» - پائیز 1369

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home