گره
فکر کرد
بنفش و قرمز و سپید شد
قلب احمق من
و مچاله توی دستهام
کلید بیاورید
آیا گره های وهم باز شدنی است؟
سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم
5 Comments:
ببخشيد پس چرا قلب شوما ريموت كنترل نداره!!!
عوض قلب تو به آدم حتي ميخي نمي دهند كه توي چشم خودت فرو كني همان به كه رنگ و وارنگ شود و پوف پوف سيگار و از پشت عينك و باقي مسائل
age hanooz zendegi ro dari , are baaz shodaniye ...
ta be khodat biaie jaie gom shodeie...
چته؟!
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home