ماه کولی

سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم

05 April 2008

یکی داره له ام می کنه

حسابی داغونم. امروز بابا رفت ارژنگ رو دید. گفت حالش خیلی بده. دل بابا برام سوخته بود. صداش نرم و سوزناک شده بود. گفت اگه تو دره می افتادی ماشین این طوری نمی شد. حالا خدا رحم کرده پاهات طوری نشده. یا سرت. ارژنگ اسم ماشینمه. بابا گفت اسماعیلی (مکانیک ) گفته بیست روز طول می کشه تا درست شه، تازه اگه بیست روزه درستش کنه عالیه. اون ابله به من گفته بود تا قبل از عید درست می شه اگه کارشناسای بیمه برای بازدید برن. یعنی قول داده بود یه هفته ای درستش کنه
از صبح دارم به خودم فحش می دم. بیشترین فحشی که خوردم الاغ و خر بوده. ولی یکی داره تو سرم میوو میووو می کنه. یکی داره فشارم می ده. مچاله ام می کنه. صدای تصادف در می آره. نمی دوونم چِم شده. دلم مثل سگ واسه ی ارژنگ تنگ شده. خدایا من چقدر بدم. چرا با ارژنگم این کارو کردم. نمی توونم خودم رو ببخشم
:(