ماه کولی

سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم

01 August 2005

سی ما

سفری درکار نیست.پس راه های بومی خودمان را پی گیریم.با کولباری از فساد من ؛ فسادی که از دوران بلوغ ریشه های رنج آمیزش را در من دوانده ، که به آسمان می رود ، مرا می کوبد ، واژگونم می کند ، به هر سو می کشدم

آرتور رمبو


ما (من چند نفرم) ، مدتی ست برای پذیرفتن سفارش یکی از مراکز هنرهای تجسمی مشغول کاریم و وقت کمی برای خواندن و نوشتن داریم . و این جا ، شاید درست عین نان کهنه ی بو گرفته ای شده که کششی به سمتش نیست .گاهی ندانم کارترین ما ( این من ها )می گوید مدتی به دلیلی تعطیلش کنیم و دیگری جواب می گوید بوسه بر پیشانی پریشانی و آرامش ممکن نیست
به هر حال هستم و با وجود گرفتاری و وقت کم فعلی هنوز مایلم اگر سخنی بود بگویم و بخوانم. سرزنش های خاموش و گویاتان را می شنوم و امیدوارم دیر به دیری گاه به گاهم را گردن آن چند نفر پریشان چند لایه ی چند هنر دوست بیاندازید

2 Comments:

At Tuesday, August 02, 2005 1:59:00 AM , Anonymous Anonymous said...

من هم عقیده داره که همه دچار روزمرگی و شاید هم روزمردگی شده ایم.باشد تا نباشیم.

 
At Tuesday, August 02, 2005 2:08:00 AM , Anonymous Anonymous said...

در باب کامنت!اگر انسان مدام بی اندازه تکریم شود و اندک بخورد.نرم خو ترین کس می شود.(آواره و سایه اش)-ممنون

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home