ماه کولی

سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم

06 July 2005

تلخ

پُک

کرگدن های نفرت انگیز ِتنها ، با گردنی پهن و گنجشگکی نزدیک شانه ، شکم گشاد ، میان باریک و سینه چاک آماده اند برای تو سرزمین های حاصل خیز فرو رفتن و خوردن و نوش جان شنیدن

لبخند یکی گونه ی چپ را فشرد و مشتی حواله ی تیره ی پشت دیگری کرد و بعد راست ایستاد و صدا را پایین آورد
" منتظر کسی هستید ؟ "

پُک......پُک ...

احساس «از دست دادن » می کنم . این جا کسی لطافت احساسات را در نمی یابد. اما خوب عادت کرده ایم با هم باشیم و دری وری های بیهوده ی بی در و پیکر را به رسم دوستی ، به گردن هم بیاویزیم و بخندیم و بگذریم

پُک ......

بیش از این ها ، آه ، آری
بیش از این ها می توان خاموش ماند
می توان ساعات طولانی
با نگاهی چون نگاه مردگان ،ثابت
خیره شد در دود یک سیگار
خیره شد در شکل یک فنجان
در گلی بیرنگ بر قالی
در خطی موهوم بر دیوار
فروغ فرخزاد

4 Comments:

At Friday, July 08, 2005 12:14:00 AM , Anonymous Anonymous said...

Digar Lozoomi Nadarad Hich Chiz , Hich Kas.

 
At Saturday, July 09, 2005 6:43:00 AM , Anonymous Anonymous said...

BA SALAM
be nazare man age neveshtehaie khodeto bezary kheily ghashang tar va doostdashtany tar mishe.
ESHGHkafynist.

 
At Saturday, July 09, 2005 9:32:00 AM , Blogger ماه کولی said...

قطعه شعر آخر از فروغ است

 
At Saturday, July 09, 2005 9:40:00 AM , Anonymous Anonymous said...

salam

tarkibe zibaei bood. ba shere frogh zibatar shode bood.

ba mehr. javad

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home