ماه کولی

سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم

15 June 2005

رقص ماه

در تاریکی کامل
به لق لقه ی سرودی عریان و دست نخورده
بیدار شد
- بی رها کردن لبخندی یا کشیدن آه -
آنگاه
از چشم ها پنهان
چرخی زد
و باز
به تیک تاک بال پرنده ای ست ، در تکاپو
که دور ها را زنده می کند

1 Comments:

At Friday, July 15, 2005 3:50:00 AM , Anonymous Anonymous said...

به هر چه که نزدیک شوی از تو دور می شو!/آهنی به آهن ربا چنین گفت:از تو ار همه بیش بیزارم که کشش داری اما نه چندان که به خود بکشانی(ف.و.نیچه(

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home