ماه کولی

سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم

02 June 2007

دوباره امروز


تمام روز را به جز چند وقفه ی کوتاه با حالت تهوع خوابیدم. حالا صدای رعد و برق است و بوی باران که بهترم می کند. زی زی از این صداهای آسمان خوشش نمی آید. دوست ندارد بشنودشان. نمی دانم کجاست الان- شاید زیر باران قدم می زند- و نمی دانم چرا تصمیم گرفته ام چند روزی ، شاید چند هفته تنها باشم. به تلفن های دوستانم جواب نمی دهم و تنها گاهی پیام کوتاهی رد و بدل می کنیم تا نگران هم نشویم. کار من یکی از نگرانی گذشته. انگار می خواهم چشم هام را روی همه چیز ببندم و هر لحظه فقط به چیز خاصی برای مدتی نگاه کنم و لحظه ی بعد به چیز دیگر. آسیب پذیری ام بالا رفته و احتمال می دهم هر چیز کوچکی قدرت براندازی ام را حداقل برای چند روز دارد. حتی توی خواب هم نسبت به خواب هام آسیب پذیرم. هیچ چیزی شادم نمی کند این روز ها. فقط از انجام وظایفم احساس بهتری پیدا می کنم. دوست دارم از این شهر بروم. آدم ها آدم را خسته و وابسته می کنند، وابسته هم که شدی با دلتنگی ات کاری ندارند
خسته و ضعیف ام. هوس قدم زدن و خیس شدن دارم. هوس رفتن به یک قبرستان، ولی قدرت راه رفتن ندارم. هنوز ناهار نخورده ام.دلم می خواهد فقط بنویسم. این روز ها فکر می کنم به اینکه برای چی زنده ام

4 Comments:

At Saturday, June 02, 2007 8:36:00 AM , Blogger 4040e said...

: )

 
At Saturday, June 02, 2007 8:41:00 AM , Anonymous Anonymous said...

آه

 
At Saturday, June 02, 2007 9:27:00 AM , Anonymous Anonymous said...

اوه اوه اوه ... پس وضعيت قرمز اعلام شده

 
At Saturday, June 02, 2007 2:43:00 PM , Anonymous Anonymous said...

migzare...moteasefane migzare

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home