شعر خوابیدن
چقدر خارق العاده بود آخرش
چیزی گفتنی نشد
آن هم برای تو
با آن آی کیو ی نجیب
آن تعداد خودکشی
آن تیغ دراگ در حباب های تنت
بیشتر بچرخ و
چرخ
مرگ را بگیر
مرگ را بگیر
سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم
4 Comments:
ميگيم خيلي ببخشيد ها ولي اينها معمولا تيغ نميزنن و با سوزن كار مكينن
حالا مرگ هم یرگیجه می شود کابوس های گاه و بی گاه را
کارهای قبلی ات را بیشتر دوست داشتم
خاطره وقتی "با آن" شروع می شه چقدر جا باز می کند
برای خودش
.
.
.
این هم برای "آن" ِ تو
دوست داشتم هی بخوانم
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home