ماه کولی

سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم

17 May 2007

شعر خوشایند


خداوند سیگار می کشید
با لب های کوچولوی سرخ اش
پف می کرد به من
به دست هام
صورتم
او هرگز لز نبود
من مرد خوبی بودم

11 Comments:

At Thursday, May 17, 2007 10:49:00 AM , Anonymous Anonymous said...

kent ya more? :D


khodavand darad tarak mikonad mara sigar raa zaminraaa...

 
At Thursday, May 17, 2007 10:50:00 AM , Anonymous Anonymous said...

tark mikonad *

 
At Thursday, May 17, 2007 11:49:00 AM , Anonymous Anonymous said...

ببينيد آبجي خانوم ! ولي اون خدا نبوده فكر كنيم شوما اشتباه گرفتيد

 
At Thursday, May 17, 2007 3:17:00 PM , Blogger 4040e said...

: )

 
At Friday, May 18, 2007 10:07:00 AM , Blogger ReZa said...

اولاً این وسط تو تشخیص جنسیت اشتباه کردی.
دوماً و سوماً رو شاید بهت گفتم
در ضمن با دم شیر بازی نکن بچه :D

 
At Friday, May 18, 2007 11:34:00 AM , Blogger Mazdak said...

.شعر فوق‌العاده‌ای بود

 
At Friday, May 18, 2007 3:16:00 PM , Anonymous Anonymous said...

ارتباط معنایی این کلمات
خیلی بار دارند و پیچیده
نمی دانم ریختن طرحی چگونه می تواند اندیشه سازی کند
و آنوقت کجای انها می ایستیم و نمیدانم سالها بعد چگونه به این طرح هایمان می نگریم
به هر حال شکاف عمیقی بود
:)

 
At Friday, May 18, 2007 11:03:00 PM , Anonymous Anonymous said...

خوش یه حال خدا که خداس ...

 
At Saturday, May 19, 2007 4:04:00 PM , Anonymous Anonymous said...

استفاده ی خوبی از ذهنیت ما در مورد زن بودن راوی ( شاعر -خودت) کردی و به نظرم استفاده ی هوشمندانه ایه اما به آخرش رو یک کم گل درشت تموم کردی -انگار شاعر مجذوب ایده ی خوبش شده و به همون کفایت کرده -من نمی دونم چه جوری بهتر می شد اما به نظرم ظریفتر هم می شد-کلمه ی لز نمی شینه -حالا ممکنه تو بگی من قبلش با لب های سرخش و فوت کردن دود سیگار تصویر ساختم اما تصویرت خیلی ذهنیه -بارها این شعر رو خوندم .. و فکر می کنم تصویری که برای هدفت می سازی خیلی ذهنیه....البته شاید همه ی این چیزهایی که گفتم اشتباه باشه -خواستم یک چیزی گفته باشم.

 
At Sunday, May 20, 2007 8:38:00 AM , Anonymous Anonymous said...

عجب!
تصویر تکان دهنده ی فوق العاده بانمکی بود!
!هنر
:)

 
At Sunday, May 20, 2007 4:23:00 PM , Anonymous Anonymous said...

گذشته از اين پست آخري و لبخند ناشي از آن ؛ همين الان تازه آن چندخط زير اسم وبلاگ را ديدم و كلي كيف كردم!

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home