ماه کولی

سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم

07 May 2007

شعر حجم


نشسته بود
زندگی داشت می رفت
خستگی می آمد
بار های کنار ساق پاش؛
پاکت ها
باد ؛ مو هاش
و گذر زمان
ثابت بود

8 Comments:

At Monday, May 07, 2007 5:46:00 AM , Anonymous Anonymous said...

شعرهای قشنگ و لذت

 
At Monday, May 07, 2007 6:17:00 AM , Anonymous Anonymous said...

نشسته بود
يه نفر ديگه هم اومد نشست
اصلا همه اومدن نشستن
ولي زندگی داشت می رفت
خستگی می آمد

:دي

 
At Monday, May 07, 2007 6:23:00 AM , Anonymous Anonymous said...

این روزها هربارگی یک گودال پر از مرگ را به چند میتوان خرید

 
At Monday, May 07, 2007 12:47:00 PM , Anonymous Anonymous said...

ولی شعر حجم نبود

 
At Wednesday, May 09, 2007 12:32:00 PM , Blogger قلــم صد و سی و نه said...

139..
نه باور نکن
مسخره است
نه علامت سوال وجود دارد و نه فاصله و نه
جملات بی سر و ته شاعرانی که بزرگترین غمشان دلشان است

تنها چیزی که وجود دارد
این است که همیشه جای علامت سوال انتهای جمله نیست
گاهی اول تعجب میکنی
سپس بغض میکنی
و در نهایت
یک جمله ی خبری کوتاه میگویی که نقطه هم ندارد

همین
ارادت...
راستی آپ کردم

 
At Thursday, May 10, 2007 5:59:00 AM , Anonymous Anonymous said...

در بارهی شعر حرف زدن کار سختیه-گاهی اوقات می شه حرف زد گاهی اوقات نمی شه..من از حجم بدم نیومد.

 
At Thursday, May 10, 2007 6:01:00 AM , Anonymous Anonymous said...

در بارهی شعر حرف زدن کار سختیه-گاهی اوقات می شه حرف زد گاهی اوقات نمی شه..من از حجم بدم نیومد.

 
At Thursday, May 10, 2007 3:15:00 PM , Blogger Iranian idiot said...

خب راستش می دونی... همچین هم ثابت نمانده بود این گذر زمان...

اصلا این گذر زمان همیشه دارد جهت مخالف می رود

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home