ماه کولی

سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم

04 May 2007

شعر خواهش


دست فروش
آتش می فروخت
من کنار شانه هاش؛ پا به پاش
سرداب

8 Comments:

At Friday, May 04, 2007 2:05:00 AM , Blogger 4040e said...

: )

 
At Friday, May 04, 2007 2:25:00 AM , Blogger piter said...

دست فروشی هم عالمی دارد

 
At Friday, May 04, 2007 10:07:00 AM , Anonymous Anonymous said...

salam mah koli.samimane be khatere link dadanet tashakor mikonam..rastesh nazar dadan dar bareye sher kare sakhtie ke gahi oghat mitonam ( dar hade savadam) va gahi oghat ham nemitonam...alan nemitonam..,movafagh bashi

 
At Friday, May 04, 2007 11:27:00 AM , Anonymous Anonymous said...

داستان های لایه ای
که باید با آنها نگاه تا بیابم
متشکرم
از بابت پرسش نیز

 
At Friday, May 04, 2007 4:50:00 PM , Blogger Unknown said...

کمی اگر مجال دهی راه برای خیلی از چیزها باز می شود

 
At Friday, May 04, 2007 4:58:00 PM , Anonymous Anonymous said...

ميگم خيلي عذر ميخواييم اون دستفروش مورد بحث نسيه نميداد ؟!

 
At Saturday, May 05, 2007 1:15:00 PM , Anonymous Anonymous said...

نمی دونم چرا این پست شما من رو بی اختیار یاد روزهای برفی زمستون انداخت...

 
At Sunday, May 06, 2007 9:33:00 AM , Anonymous Anonymous said...

درود...

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home