ماه کولی

سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم

22 April 2007

شعر ناتوانی


داد زد
(دااااااد (-چی؟
این همه ی آن چیزی بود که می خواست
که نتوانسته بود
به جاش
سوت
کوچک
سَرسَری
قرمز
و ظرف شسته بود
...

1 Comments:

At Sunday, April 22, 2007 11:05:00 PM , Anonymous Anonymous said...

سلام
دو سالگی ماه کولی مبارک .... وای که چه لذتی داره بزرگ کردن بچه ای که با دیگری شریک نیستی و تنها وتنها از درون پرمایه خود آدم پا می گیره ... بزرگ می شه ... نفس می کشه ... باشد که مرگ آرزوهایت را به سوگ ننشینی .... به روزم ... سر بزن
www.alphabet.blogfa.com

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home