هووووو
من از نهایت سردرد حرف می زنم
و از نهایت خواب های بد
و لحظه ای که بیدار می شوی
روح ها هنوز در تنت نفس می کشند
و از بینی ات پَر
----
پ.ن: خوابم نمی بَرَد و بعد... چقدر خواب بد؟
پ.ن2: می گریم
سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم
1 Comments:
لالایی سر درد
از خواب بد تو گفت نهایت
روح ها در تنت نفس هنوز
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home