سر ِ سبزه
سبزه را از خانه انداختم توی رودخانه. باید خودم را هم انداخته بودم. سر ِمن بیشتر گره داشت، بیشتر بوی گند و گوریدگی می داد، بیشتر محتاج آب و سنگ بود، تا کله ی سبزه
سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم
3 Comments:
بابا ماه كولي ، دور از جون اين صوبتها چي چيه آخه؟ ما فكر كنيم كله شوما بوي شامپو سيب ميده و بايس خيلي مواظبش باشي تا روش شكوفه مكوفه هم در بياد
با سقوطش موافقم.خواستی بیاندازی من را هم خبر کن
سر من که بوی سبزه و لوبیا و روغن و گوشت با هم می ده :D
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home