اتفاق یا حادثه؟
در یک عکس دانی مجازی به اتفاق عکس هایمان کنار هم قرار گرفته بود.عکس من سمت راست بود و عکس او چپ. من می خندیدم و او اخم کرده بود ، شاید هم غرورش این شکلی بود؛ نارنجی و خاکستری. سر من با همان لبخند آرام در صورت، به چپ خم بود؛ سمت شانه ی او و شانه ی او واضح و محکم بود. یک دفعه سرم افتاد روی شانه اش. ترسیدم. بعد به جای عکسم یک مشت ِگره کرده گذاشتم! استوار و جنگجو؛ توی هوا
3 Comments:
139..
همیشه شایعه و انعکاس های همیشه
شیوع پچ پچه ها و تماس های همیشه
دلی شکسته شد و غرق خون به گوشه ای افتاد
دوباره سینه به سینه هراسهای همیشه
ندیدی یکی همینک همینجا....
و خلق یک اثر و اقتباس های همیشه
...
و خلق یک اثر و اقتباس های همیشه...
خوبه ...
ولی همیشه سیب به روی رودخانه ی روبریتان غلت نمیزند؟!!!!
موفق و برقرار باشید
با مزه بود :)
راجع به شعر من هم : شاید
139..
چیز خاصی که ...
مطمئنا هست
اما یه جر رمزگردانیه ذهنی واسه ی خودمه...
از اینجا هم ناشی میشه...
اگه دوست داشتی بگو کل غزل رو بعدا برات میل کنم
ای سیب سرخ غلت زنان در مسیر رود
یک شهر تا به من برسی عاشقت شده است
have good time
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home