...
من هیچی ندارم
جز یه کشتی پر از کتابای رنگی
با کاغذای مرغوب و عکسای قشنگ
که از اون ور دنیا اومده
با دوست خستم که همون طرفا
مسافرکشی می کنه
من هیچی نمی خوام
همیشه
می شینم و با خیال راحت
کتابامو ورق می زنم
یه کمی به آینده فکر می کنم
می بینم ما همه چی داریم
مثلاً یه پشه بند رو پشت بوم
!پس هیچ پشه ای نمی تونه ما رو بگزه
(مگر اینکه خیلی خونخوار باشه)
ما می تونیم ستاره های دنیا رو ببینیم
چشامونو ببندیم و آروم
لالایی بخونیم
ما از همه بهتریم
!پنج تا
حالا می رم بیرون
می خوام یه کم قدم بزنم
یه سوت پلاستیکی قرمز بخرم
تو پارک نزدیک خونمون سرسره بازی کنم و
موقع برگشتن ، توی سوتم فوت کنم
تا با خودم
تنها نباشم
4 Comments:
و روی سرسره که می نشینی.پاهایت را دراز کن و بدنیا بخند.خواهی دید که راحت تر سر می خوری.
hich chiz az in ziba tar nist ke ansan hes kone khoshbakhte.
ba arezoie khoshbakhty.
eshghkafynist
hich chiz az in ziba tar nist ke ansan hes kone khoshbakhte.
ba arezoie khoshbakhty.
eshghkafynist
چه خوب است که آدم هیچی نداشته باشد و هیچی هم نخواهد ... خوشبخت خوشبخت . خالیه خالی ...
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home