ماه کولی

سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم

06 September 2005

همیشه چنین بوده

گوئی
همیشه چنین است
:-ای غریو طلب
تو در آتش ِ سرد ِ خود می سوزی
و خاکسترت
نقره ی ماه است
تا تو را
در کمال ِ بدر ِ تو نیز
باور نکنند
-
شاملو
-
گفت : فقط بگو آره یا نه . لبخندی زورکی زد و انگاربخواهد لکه ی ننگی را از فضا بزداید دست برد به جیب و سیگاری گذاشت بین لب های هنوز صورتی و سریع آتش زد . بعد طوری که بخواهد جواب حرفش را بگیرد یا به زور مجبورت کند به قبولش ، ابروها را گره کرد و نگاهش را برد سمت در . گفتم : جواب را کتبی پست می کنم به آدرس دفتر. و فکر کردم : "برای تو مگر فرقی هم می کند؟" در را بستم و کند از پله ها جاری شدم . فکر کردم: " زود می گذرد

1 Comments:

At Tuesday, September 06, 2005 3:56:00 PM , Anonymous Anonymous said...

یک دنیا مرسی برای لطفت ...

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home