ماه کولی

سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم

10 October 2005

اتفاق

پائیز که می شود، نوبت من است
با بساط نقاشی
بشینم توی تراس پائینی
به عبور آدم ها نگاه کنم و
صدای دلخراش خاطراتشان را بکشم
:کاملاً مبهم است
،اول کمی صدای چرخ خیاطی
،چکه ی آب
یا بریدن چوب
بعد ،انگار طاقت نیاورند
!و بخواهند بزنند به چاک
درست همان وقت ها
رسیده اند به صدای آواز
پرواز کرده اند
یا شنا
یا حتی الکی مُرده اند
جالب نیست !؟
پائیز که می شود ، انگار نوبت خیلی هاست
وقتی روز تمام ِتمام شود
با همه ی صداهاش
توی تراس پائینی بشینند
خودشان را ببینند
!منتظر طرح گُنگ یک اتفاق
...

3 Comments:

At Monday, October 10, 2005 1:04:00 PM , Anonymous Anonymous said...

و اتفاق یعنی تکرار حادثه در ذهن ثانیه

 
At Monday, October 10, 2005 1:06:00 PM , Anonymous Anonymous said...

لیلا! به مطلبت لینک دادم

 
At Tuesday, October 11, 2005 6:03:00 AM , Anonymous Anonymous said...

لاک پشت ها به بهشت نمی روند، به فرانسه هم!هه هه

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home