عاشقانه
این لحظه هست
که آرام هستی
هستی آرام است
که هستم
هستی ات برایم؟
برایت هستی ام
ما هستیم
هنوز هم
سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم
7 Comments:
هستی هربرباد بودن هایت را سر چهار راه بعدی جا می گذارم و اولین اتوبوس را سوار می شوم.
سلام خيلي عاشقانه مي نويسي نقاشي هايت هم مثل عكسي كه به عنوان معرف خودت گذاشتي تو دل برو هستند من مي ميرم واسه اون چشمون سياه درشتت و دندونهاي صدفي ات وقتي مي خندي
دلم هواي تو كرده بگو چه چاره كنم
تو هستی که من آرامم
بابا ماه كولي جون ، ديگه زدي توي خط شاعري و اين صوبتها
سلام عزیزم.
ممنون که قلم رنجه کردی....شعرا و نوشته هات همه قشنگ بودن...عاشق باشی و پر احساس.
یا حق
سمانه طالبی
هستم اگر مي روم..
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home