ماه کولی

سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم

23 November 2005

مطلق لق لق

هرکسی دو تا ست
یکی خودش و یکی ماهش
که عین دو پاره ابرِآرام
سراغ هم می روند و
ناگهان
حرف های نزدیک نرم ، سقوط می کند از دست هاشان
تو دستت را روی سرت بگیر -
- مواظب خودت باش
خیلی خطرناک است ، نه ؟
، خوب
گاهی هم هرکسی تنهاست
فقط یک ماه یا یک خود
در انبوه خلق
یا اینکه
هیچ کدام این ها نیست
چیز دیگری ست ، نه ؟

به هر حال ،کم کم
همه به هم می نگرند
و معنایی می یابند در چشم های هم
و این ، به نظر من
حقیقت زیبایی ست

2 Comments:

At Thursday, December 01, 2005 10:44:00 AM , Anonymous Anonymous said...

زیر چتر کسی هم می شود رفت نه؟

جواد

 
At Thursday, November 01, 2007 4:38:00 AM , Anonymous Anonymous said...

هم در گفتن شعر و هم در نوشتنش حواستون جمعه جمعه . لذت بردم

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home