ماه کولی

سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم

12 November 2005

...



مسائل نه با ارائه ی اطلاعات جدید ، بلکه با تنظیم آنچه همواره می دانسته ایم ، حل می شوند


ویتگنشتاین


4 Comments:

At Sunday, November 13, 2005 12:02:00 PM , Anonymous Anonymous said...

به قفل بیهوده خشم می ورزی درهای تمام زندان ها از درون باز می شود(رافا یل آلبرتی)

 
At Tuesday, November 15, 2005 4:17:00 AM , Anonymous Anonymous said...

مدت ها بود عبارتی به اين بيهوده گی نشنيده بودم./

 
At Thursday, November 17, 2005 10:13:00 PM , Anonymous Anonymous said...

همه
لرزش دست و دل‌ام
از آن بود
که عشق پناهگاهی گردد
پروازی نه گریزگاهی گردد
وقتی کیف پولی رو که تمام دارایی و متعلقاتت در اونه سر هیچ و پوچ از دست بدی ناچار می‌شی به اون چندتا پول خورد بی‌ارزش ته جیبت بچسبی. که این نه از روی علاقه که بخاطر ناچاری و احتیاج که روی بهشون می‌یاری. چطور راضی می‌شی که با ارزش‌ترین داراییت به راحتی از دست بره؟! چرا به جای حل اختلاف‌ها، دامن زدن بهشون و هر بار قهر و لج و لجبازی؟ چطور دو تا آدم روشنفکر(فرهنگی، هنری!) اجازه می‌دن که با هر اتفاقی رابطه اونها از هم متلاشی و گسسته بشه و قهر می‌کنند؟ اگه ضعف و مشکلی هست راهش گسیختن رابطه و با گوشه و کنایه و غیرمستقیم حرف زدن که نیست. نباید هرچیزی باعث بشه که به اصل رابطه شک کرد.از حامی عاشقان واقعی! انتظار نمره که به جای برخورد منطقی از سوختن معشوق و فناشدن همه چیز بگه. واقعا جای تاسف داره که رابطه‌ای که باید معنای آرامش باشه و باعث تسلی با این اختلافات بی‌اهمیت و قهرهای گاه و بی‌گاه باعث بیشتر شدن فشارها بشه و مایه عذاب. دو نفر که عاشقند باید خیلی بیشتر از اینها به عشقشون احترام
بگزارند
"من تنها یه نظاره‌گر بودم"

 
At Friday, November 18, 2005 5:50:00 AM , Blogger ماه کولی said...

از هیو برای "نظری بعد از مدت ها" ممنون و از مرجان برای نصیحت هایی که تصویری از فوران زنانگی بود

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home