ماه کولی

سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم

18 November 2005

!لطفا سقوط

روی کوه
وقتی ناراحت است
نوازشش می کنم
چشم هاش را می بندد
:و می گوید
می دانی چرا؟
چیزی توی کله ام می رود
و رد می اندازد
مثل جای پای پرنده در برف

تا برف ها آب شوند
با چند حبه صاعقه و دو لیوان سیل
گریه می کنیم
کنار آتش دست ها را بلند می کنیم
می گویم : خیلی ها به ما نگاه می کنند
می دانی چرا؟
:می گوید
رد بوسه های تو
روی گونه های من

بعد چشم هاش
باد های بهاری اند
با خیال راحت و لباس سیاه
بین کوه ها
خاکم می کنند

4 Comments:

At Friday, November 18, 2005 2:52:00 PM , Anonymous Anonymous said...

rade boosehaye too,bar gonehaye man mande bood,va man montazer,ab shodane yakhe cheshmanat ra be nezare neshaste boodam

 
At Friday, November 18, 2005 2:53:00 PM , Anonymous Anonymous said...

leylaye aziz,babate 4sharanbe mazerat mikham.bad goli kardam va khejlat zadeam.az man ke narahat nisti.?

 
At Saturday, November 19, 2005 12:16:00 PM , Anonymous Anonymous said...

رد پاش و واسه چشمات جا نزاشت؟////.دی

 
At Sunday, November 20, 2005 6:44:00 AM , Blogger ماه کولی said...

مرسی که برای کار بد بدقولی ، معذرت خواستی.( البته بعد از 300 روز !). اگر زنگ هم می زدی به دلیل حجم زیاد کارها ( امتحانات و مقاله های نصفه نیمه )من با عرض معذرت نمی توانستم بیایم . سلام مرا به کودکان مشتاق برسان. زنگ مدرسه را هم تو می زنی آقا معلم!؟

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home