ماه کولی

سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم

19 May 2005

خروس بی محل

مثل همه ی عصر ها خروس همسایه صدایش را روی تاجش گذاشته و سمفونی باد و سیب گفتن های پرنده های دم غروب را همراهی می کند . من گوشی تلفن به دست ، پنجره را باز می کنم و می گویم چه زیبا . نفسی عمیق می کشم و آرنجم را تکیه می دهم به درگاهی پنجره و به پرپر زدن های خروس خیره می شوم . در تلفن صدا می آید : "چه بی محل " و بعد " دوستت دارم " . من هم می گویم "من هم" و فکر می کنم حتما چه بی محل . با اندام خمیده و گردن کج دلم می خواهد داد بزنم : بیا ببین چقدر عاشق باز آمدن شده ام . و می گویم " احتمالا آخرین بار است

1 Comments:

At Thursday, May 19, 2005 1:09:00 AM , Blogger ماه کولی said...

با تردید و نومید از برکت خیزیش ، در این بستر هنوز خفته ، بیدار می نشینم... به زودی

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home