آغوش
لا به لای انگشت ها ش که گیر کنی
می فهمی اوضاع از چه قرار است
تو مجردی
یعنی پلک ها را ببندی
و به این فکر کنی
حباب های پنبه ، سفید است
و روایت کنی
تا اینکه
برای دقایقی
صدای اصرار تصویر ها
نترساندت
یک روز دیگر
خیلی زود
اگر از بالا نگاه کنی
او
انگار مرده است
بین حلقه ی دست هات
و آبستن حرف ها
به جای دلداری
تمام سال
تار می تند
می فهمی اوضاع از چه قرار است
تو مجردی
یعنی پلک ها را ببندی
و به این فکر کنی
حباب های پنبه ، سفید است
و روایت کنی
تا اینکه
برای دقایقی
صدای اصرار تصویر ها
نترساندت
یک روز دیگر
خیلی زود
اگر از بالا نگاه کنی
او
انگار مرده است
بین حلقه ی دست هات
و آبستن حرف ها
به جای دلداری
تمام سال
تار می تند
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home