ماه کولی

سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم

15 May 2005

آغوش

لا به لای انگشت ها ش که گیر کنی
می فهمی اوضاع از چه قرار است
تو مجردی
یعنی پلک ها را ببندی
و به این فکر کنی
حباب های پنبه ، سفید است
و روایت کنی
تا اینکه
برای دقایقی
صدای اصرار تصویر ها
نترساندت

یک روز دیگر
خیلی زود
اگر از بالا نگاه کنی
او
انگار مرده است
بین حلقه ی دست هات
و آبستن حرف ها
به جای دلداری
تمام سال
تار می تند

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home