بازی یلدا به دعوت نگین
پنج موردی که در زیر در مورد من می خوانید "بازی یلدا"یی است که از اینجا شروع شده و نگین عزیز مرا به نوشتن آن دعوت کرده
و پنج چیز ِ خوب یا بد احتمالن تا حالا برای شما پنهان بوده ی ماه کولی
(1
گرچه شاید به نظر نرسد فکر می کنم دو کار برای زنده ماندن واقعی ، واقعن لازم است ؛ خوب بوسیدن و خوب پول درآوردن . دلیل گلایه و نارضایتی اغلب اوقات من همین است : اینکه تلاش هایم برای پولدار شدن یا کار پیدا کردن بی نتیجه مانده یا به دلیل مشغولیت فکری ، درسی یا کاری، احساساتم دچار مرگ تدریجی شده و فرد مورد علاقه ام را برای مدتی نبوسیده ام. جستجوی وحشیانه و بی حد ( بدون فکر کردن به انتها و مرز) این دو چیز به نظرم خوشبختی و رضایت از زنده گی می آورد
(2
در دوران نوجوانی اولین تجربه ی عشقی ام (عشق به خرگوشی سفید با چشم های خاکستری ) با شکست مواجه شد . عشقی دردناک و ناکام . فرد سومی ما را از هم جدا کرد ؛ بله ! مادرم . شاید به همین خاطر است که هر جمله ی عاشقانه و موقعیت رمانتیکی برایم گنگ یا خطرناک تلقی می شود؛ چیزی که به زودی محو می شود یا از دست می رود
(3
در دو ماه گذشته ، چهار بار حوالی خیابان ظفر ، میدان ونک ، میرداماد و میدان مادر مسافرکشی کرده ام و با آدم های جالب و واکنش های جالب تری روبه رو شده ام . آدم هایی که برایم از مشکلاتشان گفته اند و درد دل کرده اند . بیشتر این آدم ها هم معتقد بوده اند من موزیک های غم انگیز و افسرده کننده ای گوش می دهم
(4
از بچگی تا حالا برای دوستان و غریبه ها " محرم " بوده ام . و واقعن نمی دانم چرا تا به هر کسی برخوردم با من از زوایای پنهان زندگی اش گفت و کار های مخفی اش ، از شخصیت دوم ، سوم یا چهارمش یا راز ها و جرایمش . اکثر اطرافیانم با من به شکل ماورائی وعجیبی بی نهایت صادق بوده اند و این برای من که از چیز های پنهان یا خصوصی ام چیزی نمی گویم خیلی بامزه و گاهی آزار دهنده است
(5
و مورد آخر ؛ خیلی سخت گیر ، موشکاف ، جدی ، حساس و دیوانه ام ! ممکن است علاقه ام را به کسی با خود به گور ببرم یا سال ها مسکوت بگذارمش یا ممکن است سال ها دنبال چیزی باشم و یک شبه پشیمان شوم
شاید آدم قوی ، ضد ضربه و محکمی باشم ولی اگر این طور مرا دیده اید در اشتباهید . تنهایی من پُر است از شکنندگی های من که در بین شما اثری ازشان نیست ، جز لبخند های من
این پنج مورد من . حالا اگر وارد بازی شوند دوست دارم چیز های احتمالن پنهان بابک ، زینب ، آیدین ، سمانه و الیس را بخوانم
11 Comments:
من حاضرم
پشت خط شروع ....
!یکی بشمره
اما زمان می خواهد و مکان !
هاها
اولی خیلی باحاااال بود! حالا من که عرضه پول درآوردن ندارم ،بوسه را هم که معمولا برای مدت مدید اصلا ازش استفاده نمی کنم چی!!!/یعنی خوب برای مدت های مدید اصلا پیش نمی آید!!!!یعنی هیچ جور دیگری نمی شود راضی و خوشبخت شد؟ بابا ماه جان رضایت بده وگرنه من خیلی بدبخت ام که
:)))
وای خرگوش بچگی من را هم شام کردند خوردند!!!خودمم بعد از خوردن فهمیدم
:(
ببینم جریان چیه که همه اش حوالی خانه ی ما مسافر کشی می کنی؟یک بارم منو سوار کن!
:)
چهار هم که معلوم است.از بس که آدم باحال مطمئنی هستی.منم همینطورم اتفاقا!
خوب است.لبخندت را هم همینطوری نگه دار
چه بازی خوبی است!
سلام
اولی جالب بود
به خوب بوسیدن فکر نکرده بودم
مرسی از دعوت
مرسی! من هم خوشحال می شوم
:)
jaleb bod lili. :)
nemidonam chera halate tadafoie va enteghadi gereftam be in postet !
bayad az ye chiz defa mikonam .motmaenam nemidonam az chi ! shayad az leilaie ke ba in sakht girihat aziyatish kardi ! ba vasvaset digar khahish ro kam kardi ... rahaish ro ...
az naghde man ke nemiranji ?
rahaaa kon leilaye man ra az har che zanjir ... :)
شماره 3 از نظر ما بایس جایزه بگیره
حدود دوفته بیش خانم جوانی مرا در همان حوالی سوار کرد تو نبودی؟
دو هفته . شریعتی حوالی اتوبان صدر تا سر میرداماد خانومه یک براید داشت و روی داشبورد ماشین اش هم کلی نوار ریخته بود . تو نبودی ؟
زیبا بود و جالب، راستی کار جالبی است من هم چند باری تجربه کردم، آشنایی که زود میرود و بدهکارت نیست و هرچه بخواهد میگویید حس عجیبی دارد.
خیلی نزدیک بود اعترافاتون به من.
کاش ...
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home