..امروز، من
هشتم مارس است. من غمگینم. مثل نویسنده ای که کودکش، لب های قرمزی کوچکش، صدای شادی و گریه هاش، بو ش، همه ی وجودش، کتابش گم شود. زمان می گذرد. مثل روزهای قبل. عوض شده ام؛ در خودم یا برای خودم؟
سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم
10 Comments:
با خيره ماندن
چيزها به جنبش در میآيند
هستی، پر از ذرههای ناپايدار میشود
درحالی كه بهار میآيد
با صدای پرندگان خاموش
تهران
بندری بزرگ است
با اسكلههای يخ زده
شايد بهار
كشتیها را رها كند
در حوضهايی كه بچهها
پر از موجشان كردهاند
آيا دريانوردان
شهامتش را خواهند داشت؟
ما مردگان را از شهر بيرون برديم
به قبرستانهای دور دست
به قبرستانهای خاموش
آنها تنها شدند
ما تنها شديم
شايد بهار
ارواح را به شهر باز آورد
لابهلای گردهها
زير بالهای پروانهها
ا. روشن
کامنت از شماست؟ آقای تمجیدی؟
بله. از "365 ثانیه پشت چراغ قرمز" حدث زدم كه شايد از شعرهای من خونده باشيد. مثل اينكه درست حدث زدم. خيلی خوشحالم از اينكه يك شاعر خوب و پر احساس از شعرهای من خوشش اومده يا حداقل خيلی بدش نيومده. اين جزو بزرگترين خوشبختيهاست
گفتنی ها کم نیست
....... من و تو کم گفتیم
خیلی متعجب و خوشحال شدم از دیدن کامنتتون.من تابستون کتاب شما رو خریدم.اون موقع هم همین احساس رو داشتم. راستی،منو یادتون می آد؟از بچه های پژوهشگری. یه بار شعرهامو دادم نقد کردید. اوایل 83 بود فکر کنم.
برف چشمانم آب می شود
می بارد
می باری
آب می شوی
و در عمق خاک سرد
ناپدید
اتفاقا ديروز چرك نويس نقدی رو كه برای شما نوشته بودم خوندم (اين از اثرات گردگيری عيده). ديدم كه چقدر بد نوشتم و البته افسوس خوردم به هيجانی كه اون روزها در وجودم بوده. چقدر آدم زود تغيير میكنه. اين تكهای رو كه از شعرتون نوشتيد خيلی زيباست. اون موقع هم منو تخت تاثير قرار داد. يكی از بزرگترين لذتها برای من خوندن شعر و داستان از آدمهايیه كه ميشناسمشون. اتفاقی كه خيلی كم پيش مياد. خوندن نوشتههای شما رو دوست دارم
راستی فكر میكنم امسال شما رو دانشكده نديدم. درسته؟
مرسی از لطفتون.یه جمله از اون نقد برای من خیلی تاثیر گذار بود. نوشته بودید بعضی جاها خوب می نویسم ولی هنوز خیلی جاها پخته نیست و تجربه های جدید می تونه شعرم رو بارور کنه
سال گذشته هم دانشکده بودم ولی بیشتر مشغول تجربه های جدید:)
یه مضحکه ی به تمام عیار
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home