ماه کولی

سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم

04 March 2006

روایت


هی ! برو ! ماه ، ماه ، ماه
صدای پای اسب می آید

فدریکو گارسیا لورکا

3 Comments:

At Sunday, March 05, 2006 8:54:00 AM , Anonymous Anonymous said...

این همه به آسمان نگاه کردیم و ندانستیم
ماه نقطه ی آخر دنیاست
و این هوای کوچک
دل شوریده هایمان را جا نمی دهد دیگر

.....
لینک های وبلاگت کجا رفت؟

 
At Monday, March 06, 2006 2:13:00 AM , Blogger ماه کولی said...

آن ماه نیست
دریچه ی تجربه است
تا یقین کنی که در فراز این جهاز شکسته سکان نیز
آنچه می شنوی
ساز کج کوک سکوت است
تا یقین کنی

*شاملو


رفت تو سیاهی آسمان
کج سوت ستاره های هم جوار من
با طغیان یک اسب
رمیده
کولی جان


از ذهن نوشتم شاملو را.شاید پیش و پس بود. بود؟

 
At Tuesday, March 07, 2006 1:41:00 AM , Anonymous Anonymous said...

ممنونم.

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home