" كمي" نه
..خُوب
بايد شبيه خودم باشم
زياد راه رفته ام
زيادي سر توي هزار توي هپروت هوا كرده ام
زنده گي كرده ام اما وُ
، بد
خيلي بد
بافته ام
خيلي بد
بافته ام
سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم
3 Comments:
در تمت م ِ طول ِ تاریکی
ماه
دل تنهای شب خود بود
داشت در بغض طلایی رنگش می ترکید
تمام **
دلم برای نوشته هایت تنگ شده بود لیلا!..ی
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home