قلب ِ خونی
از من نپرس چیزی
قلبی روی بازوش
بازو در دست من
و خنجری در قلب
که جاودان می افشاند
خون آبی رنگ
از من نپرس چیزی
عشقش را خراب کرده ای؟
سیاه شده آن قلب ِخونی
آوار شده بر سرش هر رگ
:چیزی فریاد می زند آن زیر
،خوشگلم
مامانی
از من نترس
مامانی
از من نترس
2 Comments:
عجيبه حال و هواي کلماتت!چيزي پشتشه که کشفش برام جالبه.
عجيبه حال و هواي کلماتت!چيزي پشتشه که کشفش برام جالبه.
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home