تصمیم ها
بیرون کشیدن ِ خودتان از تلخ کامی، گرچه ناگزیر باشید به نیروی ِ اراده انجامش دهید، باید آسان باشد. من خودم را به زور از صندلی ام بیرون می آورم، با گام های ِ بلند دور ِ میز راه می روم، سر و گردنم را ورزش می دهم، آتش به چشم هایم می ریزم، ماهیچه های ِ دورشان را می کشم. از احساس های ِ خودم سرپیچی می کنم، به الف وقتی به دیدنم بیاید مشتاقانه خوشامد می گویم، مهربانانه ب را در اتاقم تاب خواهم آورد، و همه ی حرف هائی را که پ می زند، با همه ی درد و زحمتی که برایم می آورد، با جرعه های بزرگ قورت خواهم داد
ولی حتا اگر از عهده ی این ها برآیم، یک لغزش ِتنها- و لغرش پرهیزناپذیر است – جلوی ِ همه ی روال ِ کار را می گیرد، چیزی که به یکسان آسان و دشوار است، وباید دایره وار چرخ زنان در جهتِ وارونه برگردم
پس شاید بهترین چاره آن است که با همه چیز منفعلانه برخورد کرد، خودتان را توده ی بی جنبشی بگردانید، و اگر احساس می کنید برتان داشته اند میبرند، وسوسه نشوید که یک گام ِ ناضروری هم بردارید، با چشم های ِ یک جانور به دیگران خیره بنگرید ، هیچ احساس ِ پشیمانی نکنید، خلاصه، با دست ِ خودتان هر گونه زندگی شبح واری را که درتان بازمانده است سرکوب کنید، یعنی آرامش ِ نهائی گورستان را بیفزائید و نگذارید هیچی جز آن باز ماند
حرکتی که مشخصه ی همچو وضعی است، آن است که انگشتِ کوچکتان را بر ابروهاتان بکشید
فرانتس کافکا
مجموعه داستانها
ترجمه ی جلال الدین اعلم
3 Comments:
man,be donbale nejatam...to chetor?
... mamoolan say mikonam peye chizi ke halo ahvalom ro birikht tar az ini ke hast mikone nabasham ... mesle kafka!
1)man,shokke mishavam...
2)hala ke khanjare man dar hamin nazdikist?
3)Koli! chand shabane be divanegi sar-karde ee -o ...?
4)pls,don't forget:"4 shanbe soori"
ok? (cinema Farhang!!!) hatman boro,lotfan!
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home