ماه کولی

سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم

26 December 2005

برای چی!؟


حرف کلی زدن ، نظرات ناملموس و معلق صادر کردن یا توصیف پر تفسیر برگ و باران و برف و بهار، بیان احساسات کلنگی و انباشت کلمات و شکل دادن اصوات، کار همه روزه ی همه ی ماست . اینجا هم که هستیم ، خوش آیند باشد برایمان یا غیر آن ، می نویسیمشان و نا خود آگاه می مانیم منتظر کسانی که چیزی بگویند و اعلام حضوری کنند به شیوه ی رایج دربیشتر کلاس های پر بار دانشگاه هابمان
ادامه ی این روند بیهوده و عینیت یافتن دوباره ی این دنیای بی خود ِروزمره، در اکثر صفحات ما، با وجود خوبی های اندکش، معلول نبودن فضای نقد صحیح، نداشتن خواننده های حساس و دقیق ، طرد یا نادبده گرفتن شمار اندکشان است . به نظر من چیزی که نویسنده را در نوشتن و شاعر را در اعتراض و اعتراف های نابش خاموش می کند ، خواننده اش است . نمی نویسیم و نمی دانیم و نمی فهمیم، چون واکنش درخوری ندیده ایم و شاید نمی خواهیم ببینیم .انگاردنیای ما شده دنیای فرد فرد. مملو از آدم های بیگانه با هم، که بی حوصله حصاری می کشند گرد تنهایی شان و مشغول می شوند . این ها نشانه ی مدرنیته است یا هر منگوله ی دیگری ،شعار باشد یا ...شعر،این روزها من کنجکاوی ( فضولی) ،نقد ( بی ادبی) و ننوشتن( خاموش بودن) را به هر ثواب دیگری ترجیح می دهم

1 Comments:

At Monday, December 26, 2005 7:44:00 AM , Anonymous Anonymous said...

هر وقت از مُرده اظهار نظر خواستند خواهد چُسيد وگرنه دليلي ندارد سوسك هاي دور و توي كفن را مشوش كني

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home