ماه کولی

سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم

10 December 2005

نقطه چین

من حالیم نیست چه کار می کنم . او هم همین طور . چیزی هم نمی گویم به هم. با چشم های بی حالت، راجع به آب و هوا ، سردرد، نوشیدنی ِ تلخ ظهر ، سیگار های فیلتر نارنجی و اتفاقات خوب و بد گذشته، گپ می زنیم . کمی می خندیم و همدیگر را مسخره می کنیم . می گوید ساعت پنج است . من چشم ها را می بندم و می رود سمت خانه اش.همین

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home