سوت یک
برای سوت زدن دو چیز لازم است . لب کوچک داشتن و دل کوچک داشتن . باد میان لب و دل جا به جا می شود
سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم
4 Comments:
خب آبجي خانوم ، شوما ميتونيد پول هاتون رو جمع كنيد و بوق بنزي بخريد از اينايي كه وقتي ميزنن آدم شيش متر از جاش ميپره هااااااااااا
ولی فک کنم بیشتر از اینها لازم باشه ، مثه شهامت سوت زدن من که همشون رو دارم چرا سوت بلد نیستم؟
شایدم ندارم!
اي كاش مي توانستي ، مي شد ، حباب متصاعد از چيز معتادي توي وان حمام متصاعد كني
: )
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home