ماه کولی

سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم

06 August 2006

**

برای زینب عزیز


به سرخی دستان کوچک کودکی ام... نه
آنچه از بی نهایت در تو احساس کرده ام
نه
تو بگو چه بگویم
که باشی
که بگویی

من تمام درد های نخراشیده ام
تمام پر پر زدن های یک تنهایی وحشی
این روزهای روح مرا نیز
تنها تو
مادری

6 Comments:

At Sunday, August 06, 2006 12:32:00 PM , Blogger Omid said...

.... nothing to say

 
At Sunday, August 06, 2006 1:48:00 PM , Anonymous Anonymous said...

مرسی از اومدن
شرمنده اگه دست خالی بر می گشتی
در عوض من همیشه دست پر بر می گردم
(از اینجا)
جایی نبودم همین دور و اطراف
برای دل خودم پرسه زنون سوت می زدم

 
At Sunday, August 06, 2006 2:07:00 PM , Anonymous Anonymous said...

روزهای فرود را می گذارنید لابد. منتظر اوج شما می مانم.

 
At Monday, August 07, 2006 12:23:00 AM , Anonymous Anonymous said...

ghasam be jane sokot ...

 
At Monday, August 07, 2006 8:12:00 AM , Anonymous Anonymous said...

salam mah e koli e barfi-rang,mikhanamat...,
az ashnaii khoshhal shodam,hamishe sher bashi.

 
At Tuesday, August 08, 2006 8:54:00 AM , Anonymous Anonymous said...

زخم هایت را با شوری اشک های شبانه مرحم کن

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home