ماه کولی

سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم

18 June 2007

توت


هم بازی توت ها شده ام
بعضی دانه ها شان سفید است و لاغر
بیا بگیر
دستم دراز است تا
آن سوی کوه ها
(بزن توی آب دریا بخور)
دانه های بعضی کمی قهوه ای
ورم کرده از شیرینی
ریش هم دارند
ریشو
( لبخند می زند )
چه بامزه
یعنی مال من اند
(یعنی می خورد شان)
زلزله

6 Comments:

At Monday, June 18, 2007 8:18:00 AM , Anonymous Anonymous said...

من حُرررررررررررم حُرر

 
At Monday, June 18, 2007 10:28:00 AM , Anonymous Anonymous said...

ببين ! دوچرخه ...سيبيل ماه كولي ميچرخه ... خب رو بند ، بنداز ، تا ديگه نچرخه
زلزله زلزله نترس بابا ... هيچ نميشه

 
At Monday, June 18, 2007 2:02:00 PM , Anonymous Anonymous said...

to rish dari?

 
At Monday, June 18, 2007 4:10:00 PM , Anonymous Anonymous said...

توت
دانه هاي بيتابش
و اين زلزله!
باراني باشي.

 
At Monday, June 18, 2007 9:31:00 PM , Anonymous Anonymous said...

چه قشنگ در مورد زلزله ... بعد از ژلزله اي ( از هر نوع )شايد آدم يادش نره توتها چه شيرينن و يا همون لحظه اي كه نمي دونم چه حالتي داشته وقته زلزله ي شخصيش!! ... خب من اينجوري دوست داشتم اين شعر رو بخونم ... دستتون درد نكنه

 
At Wednesday, June 20, 2007 8:38:00 AM , Blogger Neginete said...

زبان شعریت آنقدر امروز است که آدم خوشمزه اش می شود می خواند.زیباست
راستی
ماه خانم جمعه بیا خوشحال میشم
:)

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home