ماه کولی

سنجاقک پشت نارنجی/ گودالی از مرگ/ اینجا همین ها هستند/ و من هنوز/ با مانتوی ارغوانی و سینه ریز سبز/ نشسته ام روی نیمکت/ و برای تنوع/ از رو به رو ، به خود می نگرم

16 June 2007

فرناندو پسوا


،روشن است که خسته ام
.زیرا آدمیان در جایی باید خسته شوند
: از چه خسته ام، نمی دانم
دانستنش به هیچ رو به کارم نیاید
.زیرا خستگی همان است که هست
سوزش زخم همان است که هست
و آن را با سببش کاری نیست
،آری خسته ام
و به نرمی لبخند می زنم
-بر خستگی که فقط همین است
در تن آرزویی برای خواب
در روح تمنایی برای نیندیشیدن
...


فرناندو پسوا/ ترجمه یوسف اباذری

4 Comments:

At Saturday, June 16, 2007 11:25:00 AM , Blogger 4040e said...

: )

 
At Sunday, June 17, 2007 2:53:00 PM , Anonymous Anonymous said...

ziba bood, mamnoon va OMID be boodanat OSTOVAR.

Ahmad www.ahmadvista.blogspot.com

 
At Sunday, June 17, 2007 4:40:00 PM , Anonymous Anonymous said...

اين گيرهاي سمجت را به اين آدم هاي مترجم و نويسنده ي مشخص و معين تمام كن. همش اباذري و چه و چه و چه

 
At Monday, July 02, 2007 10:05:00 AM , Anonymous Anonymous said...

اوهوم. خیلی دوست دارم

 

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home